عملكرد سلف
اگراز داخل يك سيم جرياني عبوركند،سيم در حوالي خود ميدان مغناطيسي توليد مي كند و اگر سيم را به صورت يك حلقه به دور جسمي بپيچيم اين ميدان در بين حلقه ها متمركز مي گردد و هر جسمي مي تواند ميدان مغناطيسي را داخل خود حفظنمايد كه مدت نگهداري اين ميدان بستگي به جنس آن جسم خواهد داشت.به تجربه مشاهده شده كه مدت زمان حفظ ميدان در آهن بسيار بيشتر از مواد و عناصر ديگرمي باشد.
علم الكترونيك به برسي قطعات الكترونيك و كاربرد هاي آن ها در صنعت و زندگي روزمره مي پردازد. با توجه به شناخت تمام قطعات و نحوه عملكرد آن ها ما مي توانيم مدارهاي مختلفي بسازيم كه به دنبال آن دستگاههاي جديد و پيشرفته به وجود مي آيند.
قسمت اول، قسمت دوم
ادامه مبحث مدارهاي مجتمع
يكمدار مجتمع (يا آي سي) يك كريستال كوچك نيمه هادي به نام تراشه است. كه قطعات الكترونيكي را براي گيت هاي ديجيتال در خود دارد. اتصالات داخل تراشهمدار مورد نياز را به وجود مي آورند.
مقاومت
مقدارجرياني كه در يك مدار قرار دارد به كمك مقاومت ها كنترل مي شود. مقاومتي
بالا تنها به مقدار اندكي جريان اجازه عبور مي دهد. مقاومت هاي متغير
(رئوستا)، از كربن يا سيم ساخته شده اند و يك جزء لغزان دارند كه مقدار
مقاومت را تغيير مي دهد.
درواقع مقاومت يك عنصر الكتريكي دو پايه است كه مطابق قانون اهم V=IRهنگامي كه جريان الكتريكي از آن عبور كند بين پايه‌هايش اختلاف ولتاژ ايجاد ميشود. اين قطعه مصرف بسياري در الكترونيك دارد. براي تشخيص مقدار اهم مقاومت‌ها از رنگهاي روي آن استفاده ميشود و يك رنگ نقره‌اي يا طلايي نيز در آخر اين رنگ‌ها به عنوان درصد خطا در نظر گرفته ميشود.
مقاومت هاي وابسته به نور نيز در نور بيشتر مقاومت كمتري دارند. خيلي از هادي ها با افزايش دما، رفته رفته مقاومت شان كم مي شود.
تقويت كننده هاي عملياتي به اختصار آپ امپ ناميده مي شو ندو به صورت مدار مجتمع در دسترس قرار مي گيرند.
اينتقويت كننده ها از پايداري بالايي برخوردارند.، و با اتصال تركيب مناسبي
از عناصر خارجي مثل مقاومت،خازن،ديود و غيره به آنها،مي توان انواع عمليات
خطي و غير خطي را انجام داد.
رگولاتور قطعه است كه در ساخت مدارات الكترونيكي كاربردهاي فراواني دارد در حقيقت رگولاتورهاي ولتاژ، نوعي از نيمه رساناها هستند كه براي تنظيم ولتاژ طراحي شده اند.
برخي از مواد مي توانند در اثر المانهاي مكانيكي (مانند نيرو، كشش، تراكم و پيچش) قطبيده شده و با توليد بار الكتريكي روي سطح خود ولتاژهاي الكتريكي ايجاد كنند. در حقيقت اين مواد مي توانند المانهاي مكانيكي را تبديل به كميت هاي الكتريكي قابل اندازه گيري كنند. اين مواد برعكس نيز عمل كرده و در اثر اعمال ميدان الكتريكي ناهمگوني هاي ريزي در شكل و اندازه آنها (به شكل تراكم، انبساط و پيچش) ايجاد مي شود يعني اصطلاحاً تحت كرنش قرار مي گيرند. به اين پديده اثر پيزو الكتريك مي گويند. مثلاً اگر بلورهايي مانند كوارتز و يا تورمالين را از دو طرف بكشيم و يا فشار دهيم در جهت عمود بر فشار يا كشش داراي بار الكتريكي مخالف يكديگر مي شوند اگر جهت اين فشار يا كشش را عوض كنيم نوع بار الكتريكي تغيير مي كند.
زمينه‌ي وسيعي از كاربردهاي مواد پيزوالكتريك وجود دارد و با وجود اين مسأله كه اين مواد نزديك به يك قرن است كه مورد مطالعه قرار گرفته اند، ولي هنوز هم پتانسيل استفاده شدن در كاربردها و ابداعات ديگر را دارند.
توليد اختلاف پتانسيل الكتريكي در برخي بلورهاي نارسانا مثل (كوارتز) تحت كشش يا فشار همان اثر پيزوالكتريك است. پلاريته پتانسيل دو وجه بلور در دو حالت تنش و كُرنش هم ارزند و هرچه ميزان فشار كشش باشد، اختلاف پتانسيل توليد شده به صورت خطي بيشتر خواهد شد. اثر معكوس پيزوالكتريك نيز در اين معني، تغيير شكل بلور ميزان الكتريكي بين دو وجه روبروي آنها مي باشد.
